برترین فیلم های آلمانی: 7 فیلم شاهکار سینمای آلمان

به گزارش وبلاگ تور چین، اگر از من بپرسند سینمای کدام کشور را بیشتر دوست دارم، بدون مکث و تردید انتخابم سینمای آلمان خواهد بود. باور دارم آن دسته از کشورها که تجربه زخم هایی چون جنگ، فاشیسم، قومیت پرستی، دیوار کشیدن و حکومت نظامی را دارند، ادبیات، موسیقی و سینمایی متعالی می یابند. از همین رو است که سینمای اروپا و آمریکای جنوبی را به سینمای هالیوود ترجیح می دهم. اخیراً روی تماشای فیلم های آلمانی تمرکز نموده ام و آثاری می بینم که به شدت تکان دهنده و تأثیرگذارند. تصمیم دارم چند نمونه را در قالب این پست به شما معرفی کنم. ذکر دو نکته ضروری است: اول آن که رتبه بندی این پست صرفاً انتخاب من است و ممکن است شما نپسندید و یا ترتیب آن ها را جور دیگری بچینید. دوم، فیلم های آلمانی زیادی هم وجود دارد که من و خوانندگان ندیده ایم، اگر کارهای خوب دیگری را از سینمای آلمان می شناسید، آن ها را در بخش نظرات این پست معرفی کنید و این نوشته را تکمیل نمایید.

برترین فیلم های آلمانی: 7 فیلم شاهکار سینمای آلمان

7- فیلم تا جایی که پاهایم مرا حمل می کردند (2001):

این فیلم با عنوان تا جایی که پاهایم توان رفتن داشت از تلویزیون ایران چند باری پخش شده. داستان درباره سربازی آلمانی به نام کلمنس فُرِل است که اسیر می شود و به سیبری منتقل می شود. دوستان او از کار و زندگی طاقت فرسای اردوگاه یکی یکی می میرند و او هم از سوی افسر ارشد اردوگاه همیشه مورد آزار قرار می گیرد. او تصمیم به فرار دارد، فراری ناممکن از سیبری تا آلمان… فیلم علی رغم زمان طولانی، آن قدر خوب هست که از دیدنیش لذت ببریم.

سکانس های به یاد ماندنی: زانو زدن کلمنس در مسجد و نیایش او، عبور از کنار افسر ارشد اردوگاه روی پل، سکانس نهایی فیلم

6- فیلم سقوط (2004):

جنگ جهانی دوم به کام آلمان پیش نمی رود، ترودل یونگ (الکساندرا ماریا لارا) منشی هیتلر (برونو گانز)، روایتگر آخرین روزهای زندگی اوست… کارگردان این فیلم، اولیور هرشبِیگِل است. سقوط کوشش می نماید وجهه ای نزدیک تر و انسانی تر از آن چه برای مثال در والکی ری دیده ایم، از دیکتاتور ارائه دهد، هرچند پیشینه مخوف هیتلر و خاطرات بسیار تلخ، اجازه نمی دهد با او همذات پنداری کنیم. مصاحبه های ترودل یونگ واقعی درباره هیتلر تا سال 2001 ادامه داشت، پس از آن یونگ مبتلا به سرطان شد و نتوانست بر روند فیلم نظارت کند. با این حال، عوامل فیلم نزد او به بیمارستان رفتند و گفتند کارشان پیروز شده، آن گاه خانم یونگ گفت: مسیر زندگی من تمام شده، دیگر می توانم بروم. و چند ساعت بعد فوت کرد. برونو گانز برای نقش هیتلر زحمت زیادی کشید، او مدت ها روی لهجه اش کار کرد و روی بیماری پارکینسون مطالعه نمود، هرچند به گفته خودش ابتدا قصد نداشت نقش هیتلر را بپذیرد. فیلم، نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی در سال 2005 بود.

سکانس های به یاد ماندنی: دست دادن هیتلر با نوجوانان، فرزندکُشی ماگدا گوبلز

توصیه محبت آمیز: برای این که پیشینه جوزف و ماگدا گوبلز را بشناسید، خواندن این پست وبلاگ را پیشنهاد می کنم.

5- فیلم بال های آرزو (1987):

این فیلم را در ایران بیشتر با نام پرواز بر فراز برلین می شناسند. دامیل (برونو گانز) و کاسیل (اتو ساندر)، فرشتگانی هستند که در زمین، به کارهای انسان ها نظارت می نمایند، روزی دامیل، دختر بندباز (سولویگ دومارتین) شاغل در سیرک سیار را می بیند و عاشقش می شود… فردی برلینی در آی ام دی بی یادداشت جالبی درباره این فیلم نوشته و گفته اگر نوه هایم از من بپرسند زمان جنگ سرد چطور بود، به آن ها توصیه می نماید این فیلم را ببینند. فیلم بی نهایت شاعرانه، تأثیرگذار، آرامش بخش و زیباست. مونولوگ های طولانی و دیالوگ ها و تصاویر زیبا بیننده را به فکر می برند. به زعم من این زیباترین اثر ویم وندرس است و احساس خوب دیدن آن، ساعت ها بعد از دیدنی اثر در من بود. نسخه آمریکایی این فیلم شهر فرشتگان نام دارد. هرچند کار نیکلاس کیج در این فیلم بسیار زیباست و نباید از دیدنش چشم پوشید، اما پیشنهاد اول ما نسخه آلمانی است!

سکانس های به یادماندنی: گردش فرشتگان در کتابخانه، مونولوگ پیرمرد شاعر، دیدار دامیل و ماریون

4- فیلم خداحافظ لنین! (2003):

پیش تر توضیح مفصلی درباره خداحافظ لنین! در این وبلاگ نوشته ام.

سکانس های به یادماندنی: وقتی آریان، الکس را در تظاهرات می بیند، ساخت اخبار دروغ به وسیله الکس، دیدار الکس با پدرش، بیرون رفتن مادر از خانه و دیدن مجسمه لنین که به وسیله هلی کوپتر به پرواز در آمده.

3- فیلم روبان سفید (2009):

اثر میشائیل هانکه بی نهایت تکان دهنده است. ماجرای فیلم سیاه و سفید او، در روستایی واقع در شمال آلمان می گذرد. سال ها پیش از شروع جنگ های جهانی است. معلم روستا درباره اتفاقات نامتعارف روستا، در سال های کهنسالی سخن می گوید… هانکه در فیلمش از استبدادهای سنتی می گوید که نسل بعدی را مستعد افکار پلید و جنایتکارانه و باور آوردن به فاشیسم می نماید. از جهت چنین آنالیز قانع نماینده و ارزشمندی، روبان سفید یک کار شاخص به شمار میرود. روبان سفید نگاهی به پیشینه نسلی است که نازی می شوند. این فیلم در سال 2010 در دو زمینه فیلمبرداری و بهترین فیلم خارجی، نامزد اسکار بود. ایده این فیلم را اولریش موئه به هانکه داده بود و قرار بود در این فیلم با هم کار نمایند، اما او پیش از شروع پروژه فوت کرد. وقتی این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را نگرفت، بعضی نوشتند داوران تا هنگام داوری این فیلم را بطور کامل دیدن ننموده بودند.

سکانس های به یادماندنی: تنبیه شدن بچه ها کشیش به وسیله پدرشان، وقتی فرزند پرستار در جنگل پیدا می شود، آزار دختر دکتر به وسیله پدرش.

2- فیلم تونل (2001):

این فیلم را رولاند سوسو ریشتر ساخته. ماجرای این فیلم، از روی ماجراهای واقعی فرار آلمانی ها از برلین شرقی به سوی دیگر دیوار ساخته شده و ترکیبی است از فیلم های The Misfits و Escape from east Berlin در سال های 1961 و 1962. داستان فیلم درباره قهرمان شنای آلمان، هری ملچور (هاینو فِرچ) و دوست مهندسش ماتیس هیلر (سباستین کُخ) است که پیروز به فرار شده اند، اما آن ها و دوستانشان، کسانی را دارند که باید فراریشان دهند، پس… فیلم، کشش بسیار خوبی داردو مملو از صحنه های به یاد ماندنی و دیالوگ های ملموس و تکان دهنده است. فشار، تفتیش عقاید، ناامنی و شکنجه و تهدید در آلمان شرقی به خوبی بیان شده و بیننده را با قهرمانان داستان هم دل می نماید. خوشحالم که با هدایت خوانندگان عزیز، این فیلم دیدنی را پیدا کردم.

سکانس های به یاد ماندنی: پریدن کنراد شومان از روی سیم های خاردار مرز، خداحافظی هری از خواهرش، روایت هری از سال های حبس، عبور مینی بوس از وسط دیوار، فریتزی و هاینس در دو سمت دیوار، جابجایی یادداشت قرار دیدار، سکانس تعقیب و گریز نهایی

توصیه محبت آمیز: از ماجرای بنای دیوار برلین تا فرو ریختن آن، در این پست نوشته ام، شاید حالا هم خواندنش به دردتان بخورد.

1- فیلم زندگی دیگران (2006):

10 از 10! مدت ها قبل، پستی نوشته بودم و فیلم های برتر دهه گذشته را به انتخاب خود معرفی کردم. به شدت افسوس می خورم که چرا زندگی دیگران را قبل از نوشتن آن پست ندیده بودم. حالا باور دارم، این فیلم، بهترین فیلم دهه گذشته بود. برادرم قبلاً پستی درباره این فیلم نوشته بود. فیلم در نکوهش سانسور، استراق سمع، و تحت تأثیر قرار دادن آدم های سخت، بهترین روایت ممکن را دارد. ویسلر استاد ضدجاسوسی سازمان امنیت آلمان شرقی است و به دانشجویانش می گوید در کشورهای سوسیالیست، استراق سمع بسیار مؤثر و مرسوم است! آن ها در بازپرسی ها به محبوسان غیر قانونی خود می گویند آن ها به کشورشان مدیونند و باید دوستانشان را لو دهند. یاد آن شعر کوتاه شادروان احمد شاملو می افتم که سلاخی می گریست، به قناری کوچکی، دل باخته بود و آن قناری کوچک، آرزوی آزادی بود، آرزویی که ویسلر سرسخت را هم شیفته نمود و در دلش لانه کرد. اولریش موئه، مارتینا گِدِک و سباستین کُخ حضور خیره نماینده و تحسین برانگیزی در فیلم دارند. این فیلم، اسکار بهترین فیلم خارجی را در سال 2007 کسب کرد و در رده 57 از 250 فیلم برتر تاریخ سینما به انتخاب IMDB قرار گرفته است. درست نمی دانم چه جور اتفاق نامیمونی برای فلورین هنکل فون دونرسمارک افتاد که بعد از ساخت چنین اثر بی بدیلی، سراغ ساخت فیلم پاپ کورنی و سطحی جهانگرد رفت!

سکانس های به یادماندنی: حداقل انتخابش برای من ناممکن است. تک تک پلان ها و دیالوگ ها و بازی های فیلم برای من خاطره انگیز است، من با این فیلم زندگی خواهم کرد!

اما وبلاگ تور چین برای شما هدیه ای دارد، ما صحنه های زیبای تونل و زندگی دیگران را گلچین نموده ایم و به همراه موسیقی متن زندگی دیگران برای در یوتیوب گذاشته ایم. بهتر است این فیلم ها را ببینید و بعد این کلیپ 6 دقیقه و 58 ثانیه ای را دیدن کنید. اگر هم آن ها را دیدن نموده اید، این کلیپ برای ترغیب شما به دیدنی دوباره و چند باره این فیلم های ارزشمند است.

پ ن: برای اولریش موئه. او یک سال پس از بازی در زندگی دیگران فوت کرد. بدون حضور او با آن نگاه سرد و صورت سنگی، این فیلم هرگز چنین شاهکاری نمی شد. تصویر او در نمای پایانی فیلم را همیشه در ذهنم نگاه خواهم داشت.

منبع: یک پزشک

به "برترین فیلم های آلمانی: 7 فیلم شاهکار سینمای آلمان" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "برترین فیلم های آلمانی: 7 فیلم شاهکار سینمای آلمان"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید