حکایتِ حکایت دریا، ساخته ناامیدکننده بهمن فرمان آرا

به گزارش وبلاگ تور چین، خبرنگاران: حکایت دریا، آخرین ساخته بهمن فرمان آرا، بی تعارف نشانه سقوط یک فیلمساز بزرگ دیگر است. فرمان آرا هم مثل حاتمی کیا و کیمیایی و مهرجویی، نشان از گذشته درخشانش ندارد، شاید بهتر است او هم مثل دیگرانی که اسمشان آمد، دیگر فیلم نسازد.

حکایتِ حکایت دریا، ساخته ناامیدکننده بهمن فرمان آرا

حکایت دریا، آخرین ساخته بهمن فرمان آرا اکران شده و در مجموع بازتاب خوبی در فضای مجازی و میان منتقدان نداشته. فیلم حکایت سرگشتگی های یک نویسنده و روشنفکر است. فرمان آرا چند روز پیش در گفتگو با بی بی سی از شرایط بد اکران برای فیلم های مستقلی، چون حکایت دریا گفته بود، حرف هایی که البته حق است و سال ها در قبال فرمان آرا کم لطفی شده، فیلمش هم فیلم دغدغه مندی ست، اما لزوما هر فیلم دغدغه مندی خوب نیست.

این که اشاره به فضای اختناق برای روشنفکران را در میان داستان بگنجانیم البته که شریف است، اما موجب بالا رفتن کیفیت فیلم نمی شود، از همین جهت هم هست باید برای آینده کاریِ امثال فرمان آرا، حاتمی کیا و کیمیایی و مهرجویی نگران بود، کارگردان هایی که مضامین شریفی دارند، اما حالِ خوبی برای فیلمسازی ندارند. حکایت دریا هم مطمئنا جزو خوب های فرمان آرا نیست.

منتقدان درباره حکایت دریا چه نوشتند؟

سوفیا نصرالهی درباره فیلم نوشت:

اول گفتیم چه اسم بدی داره. حکایت دریا. از اون اسم های دهن پرکن بیمزه. گفتم با این کست پروپیمون و حضور خود فرمان آرا جلوی دوربین قطعن از دلم میخواد فیلم بهتری میشه. بحث درباره کیفیت فیلم که به شدت تصنعیه و ویژگی های فنی و هنریش باشه برای مطلبی که مینویسم، اما بحث من این جا یه ماجرای فرامتنیه. اگه مردم ما از روشنفکرهامون فاصله میگیرن به دلیل همین تصویر عبوس و عنق و از جهان بریده ایه که ازشون نشون میدیم. چطور میشه طاهر مثلن روشنفکر دچار بحران پیری و سرخوردگی های روشنفکرانه این فیلم رو دوست داشت و باهاش ارتباط برقرار کرد یا به حالش دل سوزوند؟

سال ها پیش من عاشق تصویر مردان روشنفکر در فیلم های ایرانی بودم. نمونه اش رضا کیانیان در فیلم های خود آقای فرمان آرا. دوستان دستم مینداختن که تو از روشنفکر برج عاج نشین خوشت میاد. راستش من به اقتضای روشنفکرانی که دیده بودم، روشنفکر های حقیقی نه ادایی، نمیفهمیدم منظورشان چیست، اما الان با دیدن طاهر حکایت دریا دستم آومد.

آدم هایی که انگار در جهان بقیه زندگی نمیکنند. مشکلاتشان به ظاهر سطح بالاتر و در باطن پوچ و مضحک است. آدم هایی که نمی میرند، اما به زندگی بد و بیراه میگویند. حکایت دریا عصبانیم کرد. فیلم تقدیم شده به عباس کیارستمی که یکی از آن روشنفکر های واقعی است و هیچوقت ندیدم در فیلمهایش تصویرش از مرد و زن روشنفکر باسمه ای و عنق و منزوی باشد.

تحلیل نیما حسنی نسب درباره حکایت دریا:

به متن هایی ساده و حسی و فاقد عمق و ظرافت ادبی و شاعرانه می گویند دل نوشته؛ چیز هایی که قرار است احساسات و حرف و نظر کسی را نسبت به شرایط خودش یا جهان اطرافش منعکس کند، پیش از آن که به جهان جدی و هنرمندانه ادبیات وارد شده باشد. حکایت دریا فیلم تازه بهمن فرمان آرا با این فرمت ساخته شده و می شود اسمش را گذاشت دل ساخته!

تصاویر و موقعیت ها و صحنه هایی که پشت سر هم ردیف شده تا درددل ها و دلتنگی های سازنده از شرایط موجود و احوالات درونی را در قالب جمله هایی سطحی از زبان خودش یا دیگران با چاشنی کارت پستال های دریا و مناظر طبیعی و... بگوید. ایراد مهم و اساسی این است که این دل ساخته های اخیر فرمان آرا زیادی کُند و ملال آور و بی ظرافت و صریح است و به نظر می رسد حتی ساختار و خلاقیت ادبی/سینمایی اش - در حد بوی کافور عطر یاس - هم دیگر به کلی از دست رفته است. شاید برای این واگویه ها مدیوم دیگری بیشتر کارکرد داشته باشد. پرده بزرگ و نام سینما برای این انگیزه، زیادی بزرگ است.

نقد فیلم از نگاه مازیار فکری ارشاد:

یکجا باید بالاخره دست از تعارف و رودربایستی برداریم. برخی بزرگان وقتی پا به سن می گذارند، تحت تاثیر شرایط نابسامان و فقدان اصول در این سینما، خودزنی می کنند. اما کسی جرات ندارد یا رویش نمی شود که بگوید بالای چشم این عزیزان ابروست. همین جرات نداشتن ها، نگفتن ها، احساس علاقه های آسیب رسان، سینمای چند فیلمساز صاحب اندیشه و معتبر را به بیراهه کشانده است؟

همین روز ها دو فیلم از دو فیلمساز صاحب کارنامه ای قابل توجه و جایگاهی بلند، به شیوه آنلاین اکران شده است. هیچ کس هم دلش نمی آید بگوید که کیومرث پوراحمد از نان و شعر و صبح روز بعد و به خاطر هانیه و اتوبوس شب، به کمدیِ ناخواسته ای به نام تیغ و ترمه رسیده است. کسی رویش نمی شود بگوید بهمن فرمان آرا از شازده احتجاب و سایه های بلند باد و بوی کافور عطر یاس و خانه ای روی آب، به فیلم های بدی مثل دلم می خواد و حالا حکایت دریا رسیده است. فقط نَقلِ این دو بزرگ هم نیست و درد مشترکی است میان خوب ها و باسواد های یک نسل.

سینمای ایران بی سلیقه و فرمایشی و باندبازی است و اندیشه و فرهنگ را به امر مبتذل تبدیل می کند؟ درست، اما شما بزرگان چرا تن داده اید؟ همه هم می گویند ننویسیم و نگوییم و به روی خود نیاوریم، مبادا خاطر کسی آزرده شود و اساتید جلای وطن کنند. فیلم های ضعیفی مثل تیغ و ترمه و حکایت دریا حاصل گسست ارتباط میان روشنفکر و جامعه است. چرا که هیچ شباهتی میان آن ها و آنچه در جامعه رخ می دهد نمی بینیم. روشنفکر ایرانی در سالخوردگی تلخ تر و بدبین تر از همیشه به کنج خلوت خود خزیده و در ها را به روی هرآنچه در جامعه رخ می دهد بسته است.

به فیلمسازان بالای شصت سال سینمای ایران نگاه کنید. جملگی محترم، اهل تفکر، کاربلد و سینمافهم. کدام یک این سال ها فیلمی ساخته اند که قابل قیاس با آثار درخشان پیشین شان باشد؟ آن کاربلدی که گفتم کجای فیلم های اخیر بزرگان به چشم آمده؟ اندیشه پشت تمام این فیلم ها هم نوعی بدبینی توام با پارانویا به همراه دارد که همه چیز بد است و هرسازی که می بینم بدآهنگ است و همین ها سینمای ما را به عقب گرد واداشته. همه این ها درست، شما عزیزان چرا در این کاهش سطح سلیقه عمومی و افت محسوس کیفی سهیم و همدست شده اید؟ اگر بلد نبودید بحثی نبود. اما وقتی در گذشته نه چندان دور، بلدی و خبرگی خود را اثبات کرده اید دیگر چرا؟

تیزر فیلم سینمایی حکایت دریا

واکنش ها در شبکه های اجتماعی

منبع: برترین ها

به "حکایتِ حکایت دریا، ساخته ناامیدکننده بهمن فرمان آرا" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "حکایتِ حکایت دریا، ساخته ناامیدکننده بهمن فرمان آرا"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید